تحولات منطقه

ایران در هفته گذشته به عنوان پنجمین واردکننده طلای جهان در ۹ماه ابتدای سال ۲۰۲۵ میلادی معرفی شد. عنوانی که تحلیل‌های مختلف و متفاوتی را در پی داشت.

هزار سال جست‌وجوی طلا در ایران / روایتی شگفت از کوششی تاریخی برای حل یک معضل بزرگ اقتصادی
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

ایران در هفته گذشته به عنوان پنجمین واردکننده طلای جهان در ۹ماه ابتدای سال ۲۰۲۵ میلادی معرفی شد. عنوانی که تحلیل‌های مختلف و متفاوتی را در پی داشت. برخی آن را نشانه‌ای از اقتصاد تورمی و نااطمینانی‌های ژئوپلیتیکی دانستند که سبب افزایش میل به سرمایه‌گذاری در طلا شده ‌است و برخی دیگر، این خبر را مثبت و در راستای جلوگیری از خروج ثروت از کشور ارزیابی کردند. اینکه باید با چنین خبری چه برخوردی داشته‌باشیم، قطعاً موضوع مناسب صفحه تاریخ نیست و باید در صفحات دیگر روزنامه، به‌ویژه صفحه اقتصادی به ارزیابی آن پرداخته شود. اما نکته‌ای که به بهانه انتشار این خبر، شایسته است به بررسی و تأمل در آن بپردازیم، موضوع بحرانی است که ایران قرن‌ها با آن دست و پنجه نرم کرده و آن، مسئله کمبود طلا در سرزمین ماست. ایران در تاریخ چندهزار ساله‌اش همواره با مسئله کمبود فلزات گرانبها روبه‌رو بوده و این قضیه هر زمان که کشور از نظر نظامی یا اقتصادی دچار ضعف شده، خودش را نشان داده‌است. در طول تاریخ، فرمانروایان ایران کوشیده‌اند با استفاده از روش‌های گوناگون، روند ورود طلا به کشور را مثبت نگه دارند. خروج طلا از مرزها در هر دوره به مثابه نوعی اخطار و خط قرمز اقتصادی و سیاسی تلقی می‌شد که قادر بود بازار داخلی را با مشکلات فراوانی روبه‌رو کند. برخی معتقدند این موضوع در دنیای امروز اهمیت چندانی ندارد، چون ارزها – اعم از ارزهای رسمی کشورها و رمزارزها – جای طلا را در روابط اقتصادی گرفته‌اند؛ اما واقعیت‌ها و آمارهای اقتصادی چیز دیگری می‌گویند که جای طرح آن در این نوشتار نیست.

شیوه‌های سه‌گانه تقویت ذخیره طلا

ذخیره طلا در فلات ایران چندان زیاد نیست. هرچند گزارش‌های تاریخی از وجود معادن طلا در برخی نواحی مانند اطراف طرقبه در نزدیکی مشهد خبر می‌دهند، اما معمولاً عیار سنگ‌های معدن چنان نبوده‌ که استحصال طلا را مقرون به‌صرفه کند. معادنی مانند «موته» و «زرشوران» نیز تاکنون نتوانسته‌اند نیاز ایران به این فلز قیمتی را تأمین کنند. چنین وضعیتی در گذشته نیز وجود داشت و ایران همواره از نظر تأمین این فلز گرانبها با مشکلات متعددی روبه‌رو بود. در طول تاریخ، حکومت‌های ایران عموماً از سه شیوه برای کنترل ذخایر مورد نیاز طلا استفاده می‌کردند. این سه شیوه عبارت بودند از:

نخست؛ بدست آوردن طلا از کشورهای همسایه: در این شیوه که معمولاً با استفاده از تهاجم نظامی به انجام می‌رسید، فرمانروایان ایران دست به لشکرکشی‌های راهبردی می‌زدند. معمولاً شبه‌قاره هند به عنوان محل تأمین فوری نیاز طلای کشور، مورد توجه قرار می‌گرفت. دست‌کم در دو مورد، در عهد سلطان محمود غزنوی و عصر نادرشاه افشار، حکومت‌های ایران با حمله به هند، طلای مورد نیاز خود را تأمین کردند. مشهور است در صورت عدم حمله نادرشاه به هند، ایران به دلیل فقدان نقدینگی و طلا، با نوعی ورشکستگی اقتصادی روبه‌رو می‌شد و لشکرکشی نادرشاه، عملاً این موضوع را به تعویق انداخت. تأمین نیاز طلا یکی از اصلی‌ترین عوامل مؤثر در حمله نادرشاه به هند بود. او پس از این هجوم، به حاکمیت هندوستان که تحت سلطه دودمان گورکانی (مغولان) قرار داشت، تعرضی نکرد و برای الحاق بخش‌هایی از خاک هند به ایران تلاشی از خود نشان نداد. تنها حاصل این لشکرکشی تاریخی، ذخایر عمده طلایی بود که به ایران آورده‌شد. نادرشاه پس از این پیروزی، مالیات چند ساله را بخشید و عملاً ایران از بحران اقتصادی نجات پیدا کرد. قرن‌ها پیش از نادرشاه، سلطان محمود غزنوی نیز با چنین رویکردی به هند لشکر کشید؛ هر چند ظاهراً نیاز ایران به طلا، در دوره سلطان محمود مانند عصر نادرشاه شدید نبود؛ اما همین اقدام سبب شکل گرفتن اقتصادی قوی و مستحکم در دولت غزنوی شد. یکی از دلایل تلاش انگلیسی‌ها برای ضعیف کردن دولت قاجار، آگاهی از شیوع این سیاست در میان فرمانروایان ایران بود؛ آن‌ها می‌دانستند در شرایط حاد، شبه‌قاره هند منبع خوبی برای تأمین طلا و نیاز اقتصادی ایران است و به همین دلیل نسبت به موقعیت بزرگ‌ترین مستعمره خود نگران بودند. این شیوه تأمین طلا، پس از دوره افشاریه دیگر دنبال نشد. سیاست‌های متفاوت دوره زندیه از یک سو و ضعف و اضمحلال قاجارها و درنهایت پیدا شدن نفت در فلات ایران، این سیاست را تغییر داد.

دوم؛ رونق تجارت و زیرساخت‌های آن: در برخی از برهه‌های تاریخی، تلاش حکومت‌های ایران برای جبران کمبود نقدینگی روی اصلاح ساختارهای اقتصادی متمرکز بود. در این رویکرد، با افزایش تولیدات داخلی، تراز صادرات با سیاست‌های گوناگون مثبت شده و از طریق روابط دیپلماتیک و حتی استفاده از برتری‌های نظامی تقویت می‌شد. عصر شاه عباس یکم، یکی از این دوره‌هاست که در آن، تجارت ایران با کشورهای دیگر و ازجمله دولت‌های اروپایی رونق خاصی داشت و ابریشم ایران به عنوان کالایی پرتقاضا به دیگر کشورها صادر می‌شد. سیاست شاه عباس یکم که بعدها توسط دیگر زمامداران ایران هم دنبال شد، بر جلوگیری از خروج طلا از ایران متمرکز بود. او واردکنندگان را مجبور می‌کرد در ازای واردات، کالای ایرانی را به خارج از کشور ببرند و با این رویکرد، اولاً تولیدات ملی را رونق می‌بخشید، ثانیاً اسباب جذب طلا به داخل کشور را فراهم می‌کرد و ثالثاً سبب رشد چشمگیر تجارت خارجی و مثبت شدن تراز مبادلات بازرگانی با دیگر کشورها می‌شد. این روند، به‌ویژه در دوره زندیه نیز دنبال شد. کریم‌خان زند برای دوره‌ای، خروج طلا از ایران را ممنوع کرد و کوشید معاملات کالا به کالا میان بازرگانان ایرانی و اروپایی برقرار باشد؛ هر چند این سیاست چندان موفقیت‌آمیز نبود و اروپایی‌ها با اعمال فشار و تحریم، پس از مدتی توانستند امتیازات گسترده‌ای را از دولت زندیه بگیرند. تلاش برای اجرایی کردن این روند در دوره‌های بعد هم ادامه داشت. در نهضت ملی شدن صنعت نفت، دکتر محمدمصدق کوشید ذیل سیاست اقتصاد بدون نفت، چنین مشی و روشی را در پیش بگیرد، اما به فرجام مطلوبی نرسید.

سوم؛ جایگزین کردن طلا: پدیده جایگزین کردن طلا به بعد از کشف نفت در ایران عصر قاجار بازمی‌گردد. تا پیش از آن، ایران برای تأمین طلا به دو شیوه پیشین وابسته بود، اما با کشف نفت و تبدیل شدن تدریجی آن به رکن اصلی اقتصاد ایران، عملاً فروش نفت برای تأمین نیازهای اقتصادی جای طلا را گرفت و جایگزینی ارز در روند مبادلات خارجی، موجب به حاشیه راندن طلا شد. با این حال، استفاده از این فلز کمیاب و قیمتی برای ایجاد پشتوانه پول ملی، به عنوان یکی از اصول اساسی اقتصاد ایران باقی ماند. تکیه بر جایگزین کردن طلا، هر چند نیازهای طلایی ایران را تا زمان بقای نفت برطرف کرد، اما تبدیل به پاشنه آشیل اقتصاد ایران شد و اسباب آسیب‌پذیری جدی آن را در برابر موج‌های رکود یا تهاجم اقتصادی فراهم آورد.

یک نمونه تاریخی

کمبود طلا در تاریخ ایران، گاه با سیاست‌های منطقه‌ای استعمارگران درآمیخته و آسیب‌های جبران‌ناپذیری به کشور وارد کرده‌است. شاید یکی از مهم‌ترین نمونه‌های تاریخی را بتوان در جریان جنگ جهانی اول و قحطی بزرگ در ایران بررسی کرد. در این دوره تاریخی، سیاست استعماری خروج طلا از ایران، بخشی از برنامه انگلیسی‌ها برای ایجاد حائل قحطی‌زده میان نیروهای دولت‌های محور (عثمانی، آلمان و اتریش) با مرزهای شبه‌قاره هند به عنوان مهم‌ترین مستعمره بریتانیا بود. آن‌ها در مدت یک سال به‌تدریج با ایجاد نوسان در قیمت‌های بازار، طلای موجود در بازار ایران را به حداقل رساندند و با بی‌پشتوانه کردن پول ملی، اسباب ایجاد رکودی شدند که بخشی از برنامه کلان قحطی را مدیریت می‌کرد. در این قحطی فراگیر، نیمی از جمعیت ۱۶ میلیون نفری ایران از بین رفتند.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

حرم مطهر رضوی

کاظمین

کربلا

مسجدالنبی

مسجدالحرام

حرم حضرت معصومه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • مدیر سایت مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظرات پس از تأیید منتشر می‌شود.
captcha